تغییرات و تواناییهای قندعسلم
سلام دوستای عزیز در ادامه مطلب قبلی باید به خدمتتون عرض کنم که مامان جونم همچنان به وبلاگ نویسی مشغول شد تا من به دنیا اومدم ازین جا به بعدشو مامان جونم خودش واستون تعریف میکنه
آیهان همون فرشته کوچولو ومعصومی که نه ماه منتظر اومدنش بودیم بالاخره افتخار زمینی شدن رو به ماداد و با فرشته ها خداحافظی کرد و متولدشد
تاریخ تولد:٢٥/٥/٩٢ وزن:٣٤٠٠ قد:٥٢
در تاریخ١٩/٦/٩٢ (٢٥روزگی آیهان) وزن:٤٣٠٠ قد:٥٧
وامروز در تاریخ ٩/٧/٩٢ (٤٥روزگی آیهان) وزن:٥٢٠٠ قد:٦٠
مامان فدای قد و بالای بلندت بشه که هر سری میبرمت واسه کنترل قد و وزن میگن قدت از نمودار بلندتره ماشالله به گل پسر نازم
عسل طلای مامان روز به روز که میگذره به تواناییهات اضافه میشه
هرکی باهات صحبت میکنه نگاش میکنی و لبخند می زنی،از هرطرف صدایی بشنوی یا کسی باهات حرف بزن با چشات صداهارو و حرکت اطرافیان رو تعقیب میکنی،
دیگه خودت سرتو بلند میکنی و وقتی به شکم میخوابونمت سرتو میاری بالا،
عاشق اینی که به شکم بخوابی سر پام(اوج گریه هاتم که باشه تو این حالت ساکت میشی
وقتی یه جای جدید باشی کلی محو تماشای اطرافت میشی
از روزی که به دنیا اومدی دستاتو زیر پتو نمیذاری حتی اگه خواب باشی رو دستاتو پتو بذارم بیدار میشی دستاتو میکشی بیرون و دوباره میخوابی جدیدا هم که وقتی رو پاهاتو می پوشونم ١٠دقیقه بعد میبینم پتو رو زدی کنار و پاتو گذاشتی روش
خلاصه وقتی بیداری وتنها میذارمت تو تختت کلی با کنار زدن پتو مشغولی و صدات در نمیاد بعد از اینکه کارت تموم شد صدات در میاد(اما خودمونیم روش خوبیه واسه ١٠-١٥ دقیقه ساکت شدنت)
از کریرت نگو که عاشقشی از همون روز اول موقع غذا خوردن شما تو کریرت بودی و آروم غذاخوردن مارو تماشا میکنی البته گاهی هم مجبورمون میکنی با کریر بذاریمت رو میز ناهارخوری
عشق مامان جون شماهم مثل خیلی از هم سن و سالهات وقتی سوار ماشین میشیم به خواب میری خداکنه این عادتت واست بمونه آخه قراره چند روزه دیگه یه سفر طولانی بریم (آخه مامان بزرگ و بابابزرگ و کلا خانواده مادری آیهان جون هنوز اونو ندیدن قراره به زودی بریم دیدنشون) و اینکه آیهان تو ماشین میخوابه واسه این سفر طولانی ١٧.١٨ ساعته خیلی خوبه
راستی آیهان جون شیطون بلای من اصلا به پستونک علاقه نداره واصلاپستونک نمیخوره