آیهان جونمآیهان جونم، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 14 روز سن داره

آیهان پادشاه ماه

گفتگوی کودک با خدا

کودکی که آماده تولد بود نزد خدا رفت و از او پرسید:   “می‌گویند فردا شما مرا به زمین می‌فرستید، اما من به این کوچکی و بدون هیچ کمکی چگونه می‌توانم برای زندگی به آنجا بروم؟” خداوند پاسخ داد: “از میان تعداد بسیاری از فرشتگان، من یکی را برای تو در نظر گرفته‌ام. او از تو نگهداری خواهد کرد. ” اما کودک هنوز مطمئن نبود که می‌خواهد برود یا نه:   “اما اینجا در بهشت، من هیچ کار جز خندین و آواز خواندن ندارم و اینها برای شادی من کافی هستند.”   خداوند لبخند زد: “فرشته تو برایت آواز می‌خواند، و هر روز به تو لبخند خواهد زد . تو عشق او را احسا...
15 دی 1392

اولین یلدای آیهان جووووووووووووون

اینم  عکسای آیهان جوووووووووون تو اولین یلدایی که کنار مامانی بابایی بود . البته آیهان سال قبل هم غیر مسقیم حضور داشت آخه پارسال این موقع ما خوزستان بودیم من 10 روز دوره ی آموزشی داشتم بعدش بابای آیهان اومد دنبالم که برگردیم اما مامانم مریض شده بود و بیمارستان بود اون موقع آیهان تو دل مامانش بود اما ما خبر نداشتیم          فردای یلدا راه افتادیم رفتیم خونمون که من 4 دی ماه متوجه شدم آیهان تو دل مامانشه  پسر عزیزم خیلی خوش اومدی و خوشحالم که اومدی و با اومدنت رنگ زندگیمونو عوض کردی اینم پسر شیرینم که مثل هندونه یلدا شیرینه                   ا...
1 دی 1392

4ماهگیت مبارک پسرگلم

آیهان عزیزم پسرقند عسلم امید زندگی بابا ومامان ماهگیت مبارک .  آیهان عزیزم تو این روزها واقعا برای من حکم بارانی درمیان کویر همانطور  زیباو زندگی بخش. پسر عزیزم قندعسلم تو این چند وقت که نتونستم درباره تو بنویسم خیلی پیشرفتهای خوبی داشتی از خنده های زیبا  ودلنشینت نگو که دل میبره  هر روز صبح که بیدار میشی اول کلی میخندی و به مامان بابا انرژی میدی. آیهان جونم مامان بابا عاشقتن با تمام وجود و به داشتن گل پسری مثل تو افتخار میکنن پسر باهوش و پرانرژی  من که تمام روز در حال فعالیت کردن و بازی کردنی این روزها خودت اینقدر با دستات و پاهات بازی میکنی که به خواب میری . وقتی هم خوشحالی اینقدر پاهاتو میکوبی زم...
25 آذر 1392

آیهان تمام هستی مامان وباباش

سلام آیهان جونم عشق مامان. این روزها بیش از پیش خواستنی و شیرین شدی .از وقتی دوماهت تموم شده هر روز از خودت صداهای مختلف در میاری آواها و اصوات مخصوص خودت قققققققققققق...اوو هووووووووو وقتی باهات حرف میزنیم با دقت بهمون نگاه میکنی و لباتو تکون میدی انگار توهم  میخوای تکرار کنی. و هنوزم یه پسر خوشرو وخوش خنده ای.  مخصوصا وقتی از خواب بیدار میشی و بعد ازینکه شیر میخوری همیشه به نشان رضایت میخندی.            ا لهی قربون خنده های نازت برم که همیشه بهمون انرژی میدی                ...
17 آذر 1392

در وصف مادر

        مادرم ای بهتر از فصل بهار مادرم روشن تر از هر چشمه سار مادرم ای عطر ناب زندگی مادرم ای شعله ی بخشندگی مادرم ای حوری هفت آسمان مادرم ای نام خوب و جاودان مادرم ای حس خوب عاشقی مادرم خوشتر ز عطر رازقی مادرم ای مایه ی آرامشم مادرم ای واژه ی آسایشم مادرم ای جاودان در قلب من مادرم ای صاحب این جسم و تن مادرم می خواهمت تا فصل دور                          &...
16 آذر 1392

به بهانه ى 100 روزگى آيهان

سلام پسرم ،آيهان  عزيزتراز جانم،100روزگيت مبارک قندعسلم ان شالله که 1000ساله باشى. پسرعزيزم منو ببخش اگه اين روزها کمتر از گذشته ميام و برات مينويسم. منو ببخش ا گه مثل گذشته نميتونم از ته دل باهات بخندم. پسرعزيزم منو ببخش اگه اين روزها شاهد اشکهاى بى پايان منى و تو در اوج معصوميت با ديدن اشکهاى من ناخودآگاه ميخندى و به من خيره ميشوى تا لبخندى به لبانم بنشانى .پسرک زيباى من ،کودک بى نظيرمن شايد روزى که بزرگ شوى دليل اين همه غم و اندوه من در فقدان مادر عزيزم را درک کنى آن روز تو يک  پسر رشيدى هستى که درک مقام مادر برايت ملموس تر خواهدشد.اميدوارم بتوانيم تورا آنگونه که شايسته هستى  تربيت کنيم .پسرعزيزم ممنونم که اين روزها با...
16 آذر 1392